می خواهیم ببینیم آیا یک سلسله معیارهای فطرت شناس برای شناخت زیبا و زشت داریم یا نداریم ؟ وفای به عهد ، خلف وعد ، ... پول و مال و امثال آن هم در کار نیست تا بحثهای اقتصادی پیش آید . دو نفر را در دنیایی که می خواهید فکر کنید (تصور کنید ) ، در هر نظامی ، در هر رژیمی ،[ این دو نفر ] با هم قرار دارند . یکی به خانه اش می ذود و لَم می دهد ، می خوابد ؛ و آن یکی در محل وعده چند ساعت زیر آفتاب و گرما یا سرما و باران یا اصلاً در شرایط عادی طبیعی در کنار یک سبزه زار و چمنزار ، معطل می ایستد . در شناخت اینکه این کار زشت است یا زیبا ، تردیدی هست ؟ تابع نظام [فکری] خاصّی است ؟ منتظر رژیم است ؟ یا مطلب روشن است ؟
وفای به عهد پسندیده ، و خلف وعده ، ناپسند است ؛ از هر جا ، از هر کس ، در هر نظام و در هر رژیم . همین طور است مردانگی و شجاعت ، زبونی و ذلت ، یک انسان را می بینید که نترس است . آنجا که چیزی به نظرش خوب و صحیح بیاید می ایستد و از آن دفاع می کند . انسان دیگری را می بینید که هزار جور از او سواری می کشند ، می گوید حالا ببینیم چه می شود !
این دو انسان در برابر کشش فطری شما یک مقام و یک ارزش دارند ؟ آیا می گویید ببینیم در چه رژیمی زندگی می کنند؟ یا انسان شجاع ، نترس و فداکار در هر نظام و در هر شرایط ارزش دارد و انسان ترسوی زبون ِ ذلیلِ ضعیف ، نا محبوب و ناپسند و نامطلوب و نامرغوب است ، در هر رژیم و هر نظام و هر جامعه و هر امت ؟
انصاف ؛ یعنی خود و دیگران را با یک دیده نگاه کردن . یعنی آنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران هم نپسند و انچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند . این می شود انصاف . و بی انصافی : بد دیگران خیلی بزرگ است ، ولی بد من چیزی نیست ! خوب دیگران خیلی کم ارزش است ، ولی خوب من را حلوا حلوا کنید !
در شناخت اینکه کدام یک معروف است و کدام منکر ، تردید و انتظاری دارید ؟ حتی در این مورد منتظر وحی می مانید که قرآن چه می گوید ؟ یا منتظر نظامید ، که چنین انسانی در کدام نظام و رژیم [فرهنگی و سیاسی] زندگی می کند ؟ این یک سلسله از معیارهای فردی بود .معیارهای اجتماعی هم که الی ماشاء الله است .
همانطور که دیشب اشاره کردم ، بالا بروید یا پائین بیائید ، اصلاً قرآن را بر سر جامعه پهن کنید ، مادام که در آن جامعه در یک سو گرسنه ی بیچاره ی از سرما لرزان وجود دارد و از سوی دیگر متنعّمان برخوردار از همه چیز ، این جامعه لَجَن است . تمام چهره اش را هم که با قرآن بپوشانید باز لَجَن است . آیا کسی در دنیا منتظر این می شود که ببیند این جامعه ، جامعه قرآنی است ، یا انجیلی ، یا توراتی ، یا بودایی ، یا اوستایی ، یا مائوئیست ؟ نگاه می کند اگر در جامعه به همه انسانها به عنوان انسان نگاه نمی شود ، احتیاجات آنها بی ارزش است ، خیابانهای یک طرف شهر گلگاری دارد اما طرف دیگرش چندین سال است که چاله – چوله هایش به دره و ماهوُر تبدیل شده ، این جامعه هر بر چسبی می خواهد داشته باشد ، آیا مردم دنیا در رده بندی این دو نوع جامعه و خوب و بد کردنش حالت انتظار پیدا می کنند و می گویند ببینیم آیات قرآن در این زمینه چه می گوید ؟ یا انجیل در این باره چه گفته ؟ نصوص اوستا چه می فرماید؟ اوپانیشادهای آئین هندی چه می گوید ؟ کتاب مائو در این باره چه آورده ؟ لنین در این زمینه چه گفته ؟ مارکس چه گفته ؟ این حرفها نیست . منتظر اینها نیستیم . می گوئیم این جامعه بد است ؛ ناقص است؛ دارای کمبود است . شکی نیست . این قدر بحث نمی خواهد .
کتاب " باید ها و نباید ها " ص 102
لینک همین نوشتار در پایگاه " امت مظلوم " روی سرور ورد پرس : http://ommatemazloum.wordpress.com/
لینک دسترسی به برگه معرفی آثار ، به روز شده با معرفی کتاب " بایدها و نباید ها " : http://ommatemazloum.wordpress.com/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1/.